Autoconverted from "6.srt"

(قسمت 6)

 

سرت را تكان بده

 

...بانوي من

 

...بانوي من

 

شما همه اين سالها اينجا بوده ايد و هنوز
نمي توانيد اين كار را درست انجام دهيد ؟

 

من به شما نگفتم بستن اين سخت است
پس حين آشپزي بازش نكنيد ؟

 

دستها

 

چه كسي شب پيش محل آشپزخانه
را كثيف كرده است؟

 

پرسيدم ،چه كسي مواد را
در اجاق سوزانده است؟

 

من

 

شما چكار مي كرديد؟

 

من امتحان مي كردم كدام
چوب براي آشپزي خوب است

 

من بلوط ، زلكووا ،پائولونيا ، درخت
گزنه ، كاج و بامبو را امتحان كردم

 

... چه حماقتي !شما نمي دانيد

 

كه ما فقط از بلوط و زلكووا استفاده مي كنيم؟

 

بله ،اما من مي خواستم ببينم اگر از
چوب هاي مختلف استفاده كنيم چه مي شود

 

پس شما همه آبي را كه ما استفاده
مي كنيم را تبخير كرديد؟

 

بله ،من مي خواستم بدانم چقدر
طول مي كشد آن تبخير شود

 

و شما كسي هستيد كه دختران تازه وارد را

 

بالاي درخت فرستاديد كه
كه اجاق چرخ دنده كاج بسازند؟

 

بله

 

براي ده روز ديگر ظرف ها را با دختران تازه بشور

 

اما من مي خواهم تهيه مواد اوليه را امروز ياد بگيرم

 

شما دوباره آن را انجام مي دهيد؟

 

...چه ؟ شما گفتيد شما ياد مي گيريد چطور

 

مواد اوليه را تهيه كنيد امروز

 

من يونگ سن را دارم
او به من نوشته هايش را مي دهد

 

شما شكايت نمي كنيد؟
كيوم يونگ آشپزي كرده است

 

براي 5 سال در آشپزخانه سلطنتي

 

آره ،من شنيدم بانو چويي و كيوم يونگ

 

امروز غذاي مخصوصي براي پرنسس درست مي كنند

 

غذاي مخصوص پرنسس ؟

 

شما نشنيده ايد ؟
آنجا هياهوي زيادي است

 

به خاطر آن در آشپزخانه سلطنتي

 

...اوه ...آن
اما كيوم يونگ آن را انجام مي دهد ؟

 

بله

 

پرنسس تا به حال 6 روز است كه غذا نخورده است

 

... آشپزخانه قصر پرنسس نتوانسته

 

بيش از اين كاري انجام بدهند
پس بانو چويي اين را خودش تهيه مي كند

 

...بانو چويي بايد رازهايي را بداند كه

 

از بانوان اول آشپزخانه به جا مانده است

 

من شنيدم پزشكان چين مينگ امروز رسيده اند

 

آن بايد دستورالعمل محرمانه باشد
آن چه مي تواند باشد؟

 

كيوم يونگ !آن چاشني چه بود؟
چطور آن را تهيه كرديد؟

 

من نمي دانم

 

...همين طور عمل كنيد اگر او همه آن است

 

حالا ،بلند شو

 

پرنسس هايوهايي

 

بفرمائيد بخوريد

 

خوب

 

خوب

 

چرا كمي بيشتر نمي خوريد؟

 

چطور آن را پختيد كه او اين طوري است ؟

 

شما گفتيد اين بار حتمي است

 

متاسفم

 

ما توقع زيادي داشتيم چه شد؟

 

آن خوش پخت بود

 

خوش پخت ؟او از خوردن دست برداشت
پس چطور خوش پخت بوده است؟

 

اين زماني مزه دارد كه اشتهاي او برگردد

 

لطفا چند روزي صبر كنيد . او دوتا
قاشق پر خورد و او بيشتر مي خورد

 

بعد حدود 5 روز
او بايد به حال عادي برگردد

 

پنج روز وقت مي برد ؟ سرورمان
خيلي درباره او نگران است

 

...اگر 5 روز ديگر زمان ببرد

 

چه اتفاقي براي سلامتي سرورمان مي افتد؟

 

آن فقط در باره سرورمان نيست
...درباره

 

سرورمان ، ملكه و ملكه مادر چه ؟

 

!بانوي من !بانوي من

 

چه شده ؟

 

!پرنسس سرشان گيج رفت و غش كردند

 

!...اوه من

 

پنج روز خيلي دير است
!تلاش كن كوتاهتر شود. انجامش بده

 

حتما ةمن تمام تلاشم را مي كنم

 

چه شده ؟

 

ما بايد از چاشني هاي قوي تر استفاده كنيم
...او غذا نمي خورد

 

...اما استفاده از چاشني هاي قوي تر
وقتي آن زودگذر است

 

به هر حال ،اين ها ادويه هايي هستند
كه اشتهاي او را افزايش مي دهند

 

پس اگر او بيشتر از اينها بخورد
اشتهاي او بايد برگردد

 

چه كار ديگري مي توانيم بكنيم؟
او خجالتي است و شكايت نمي كند

 

يا زياد صحبت نمي كند
پس سخته بگويي چه ايراد دارد

 

به هر حال ،به اتاق خمير سويا
برو و خمير سوياي قديمي بياور

 

من چاشني آن را اين بار امتحان ميكنم

 

بله ،بانوي من

 

شما داريد چه كار مي كنيد؟

 

اوه ...شمائيد ،كيوم يونگ

 

شما از آن دبه خمير سويا چه در آورديد؟

 

اوه ،اين...؟

 

اين ذغال چوب است

 

ذغال چوب ؟

 

بانو هن به من گفته مطالعه كنم
پس من چيزهاي مختلف را امتحان مي كنم

 

من اين را در خمير سويا ، سس سبوس
و سركه گذاشتم كه ببينم چه مي شود

 

به خاطر اين شما از طرف بانو چويي
هميشه دچار دردسر مي شويد

 

آره ...شما هم مي خواهيد اين را امتحان كنيد؟

 

همه مزه تند سركه رفته است

 

مزه سس سبوس خيلي بهتر است

 

بله . من ذغال چوب را شكستم و
دورن آن سوراخ هاي زيادي را پيدا كردم

 

من فكر مي كنم به اين خاطر
براي جذب بوها خوب است

 

مزه بد سس سبوس رفته است
پس مزه اش بهتر شده است

 

بله ،خوبه . ما مي توانيم به بانو هن بگوييم

 

و ما مي توانيم اين را در
سس هاي سبوس ديگر هم بگذاريم

 

واقعا؟ اينطور فكر مي كنيد؟

 

آره

 

...من بايد بروم

 

ما چاره ديگري نداريم
اما همه پيشنهادات را امتحان مي كنيم

 

بانو چويي ،شما با روش خودتان به تهيه غذا ادامه دهيد

 

بله ،بانوي من

 

او ممكن است اين را نخورد
...پس بانو هن بايد تهيه كند

 

حليم ريشه شاهدانه را با پوست پرتقال خشك ، هل و جوز

 

وقتي او داروها را مي خورد او حتي
غذاهاي خوشمزه نمي خورد ؟

 

اما ما ديگر چه مي توانيم بكنيم ؟
هيچ پيشنهاد ديگري نيست

 

دكترها گفتند اين بيماري نيست

 

اما او خيلي آرام و كمرو است

 

پس اين به عهده بانو مين است
خرماي خشك كبابي

 

و آنها را پودر كنيد
ورقه هاي تازه گوشت گاو را اضافه كن

 

اما او هيچ چيز كبابي نمي خورد

 

او فقط برنج مي خورد
ما نمي توانيم چيزي به برنج اضافه كنيم

 

چيه ؟

 

سرورم دستور داده اند كه
شام امشبشان را تهيه نكنيد

 

چه ؟

 

او خيلي عصباني بود كه پرنسس غش كردند
و گفتند ،چطور مي توانند خودشان را

 

پدر بنامند وقتي حتي نمي تواند يك وعده غذا به او بدهند

 

و به ما گفتند هيچ غذايي برايشان نبريم

 

تا پرنسس شروع به خوردن كنند
... او گفت همه بانوان

 

بايد همه وقتشان را بگذارند و
غذايي براي پرنسس پيشنهاد كنند

 

...و حتي ملكه مادر و سرورمان ملكه

 

غذا را نپذيرفته اند
آشپزخانه در آشوب است

 

براستي ،دردسر بزرگي است

 

باشد

 

نيازي به صبر كردن نيست
ما فقط بايد عجله كنيم

 

و غذا را بياوريم به محض اين كه آماده شد

 

خمير سويا ؟

 

بانوي من

 

ها؟

 

شما نمي توانيد به من اجازه
بدهيد اين بار من غذا تهيه كنم؟

 

چرا ؟ فكر خوبي داري؟

 

اين چيه ؟

 

او حتي وعده هاي مخصوص را نمي خورد

 

چطور چنين وعده ساده اي براي او آورديد ؟

 

من متاسفم . اما لطفا به او اجازه
دهيد اين حليم را امتحان كند

 

!چطور جرات مي كني
!وعده ديگري تهيه كنيد همين حالا

 

!همين حالا اين ميز را بيرون ببريد

 

بله ،بانوي من

 

!سرورم پرنسس دارند مي خورند !او مي خورد

 

شما حالا ميتوانيد بخوريد ؟

 

اگر مي خواستيد اين طوري بخوريد
چرا آنها را نگران كرديد؟

 

شما ميدانيد سرورمان در باره شما نگران شده بودند؟

 

...دقيقا

 

بله ،سرورم
دليلش چه بود ؟

 

اين حليم بو ندارد

 

بو ؟

 

بو؟

 

چيه ؟

 

انبار برنج نم زده بود

 

پس برنج معمولي نيست

 

اگر چه ما اين را حس نمي كنيم
او اين را نامطلوب حس مي كند

 

او در حالي كه يك حس چشايي
حساس دارد بيمار مي شود

 

درسته ؟

 

لطفا صحبت كنيد ،سرورم

 

...چطور من مي توانم چيزي بگويم وقتي

 

پدرم بدون هيچ شكايتي غذا مي خورد

 

اين به خاطر چشايي حساس پرنسس رخ داد

 

او اصلا نمي توانست برنج بخورد

 

اما بانو چويي اين مشكل را با
...از بين بردن بو حل كرد

 

كه كس ديگري نتوانست بفهمد
شما براي از بين بردن بو چه كرديد؟

 

نه ،بانوي من آن كيوم يونگ بود
كه اين فكر را كرد ،نه من

 

واقعا؟ چطور اين كار را كرديد؟

 

آن ذغال چوب بود

 

ذغال چوب ؟

 

بله ،وقتي من ذغال چوب را در
آن گذاشتم بوي برنج رفت

 

چطور اين را فهميديد؟

 

من ديدم يانگوم براي سس سبوس
از ذغال چوب استفاده مي كند

 

كه باعث شد من به اين فكر بيافتم

 

اضافه كردن ذغال چوب به سس سبوس؟

 

بله ،بانوي من . مزه آن بهتر مي شود

 

چون همه بوي بدش مي رود

 

لطفا آن را يك بار بچشيد

 

واقعا؟ من اين را امتحان خواهم كرد

 

من خوشحالم كه شما همه اينجاييد
از كيوم يونگ ياد بگيريد

 

ياد گرفتن و تمرين كردن هميشگي

 

كه بفهميد چطور چيزهاي بهتر تهيه كنيد

 

بله ،بانوي من

 

!بانوي من !بانوي من

 

چيه ؟

 

وزير كابينت مي خواهد همين حالا شما راببيند

 

چه عجله اي است ؟

 

من نمي دانم ،اما فكر مي كنم به كارداري
كه از چين مينگ آمده مربوط است

 

واقعا؟ كارداري آنجا است؟

 

اگر چه سرورمان قبلا به ما گفته بود
يك وعده خوش بو تهيه كنيم

 

براي جشن تولد ، شرايط با اين ديدار تغيير كرده است

 

كارداري از طرف امپراطوري
چين مينگ فرستاده شده

 

براي تبريك تولد شاه

 

و او يك قرقاول طلايي آورده است
كه در قصرشان پرورش يافته است

 

يك قرقاول طلايي ؟

 

آن درودي نيست به عنوان يك حيوان مقدس
كه سلامتي و زندگي طولاني مي آورد

 

كه فقط امپراطورها و مقامات بالا

 

در تولدهاشان مي خوردند ؟

 

بله ،و او مي گويد او در خانه
امپراطوريشان پرورش يافته است

 

اما سرورم نگرانند كه آنها ممكن است اينجا باشند

 

براي درخواست مقدار زيادي نقره دوباره

 

براي خلع شاه قبلي
وزرا هم همين نگراني را دارند

 

پس سرورمان فرمان دادند كه هيچ اشتباهي نكنيم

 

در تشريفاتمان و غذا كه او نتواند
هيچ ايرادي از ما بگيرد

 

سرپرست خواجه ها بايد براي تشريفات

 

براي دوباره خدمت كردن به
او با صاحب منصبان زن برود

 

خواجه ها و بانوان آشپزخانه
هيچ اشتباهي نكنيد

 

شما به دستورات براي پخت
خوراكهاي تواد نگاه كرديد ؟

 

پس قرقاول طلايي براي اين
جشن تولد جزء منو است ؟

 

...قرقاول طلايي

 

اين از سيچوآن چين است ،
اين مشهور است كه خانه را

 

از بلايا حفظ مي كند
و مشهور است كه به عنوان

 

اكسير زندگي استفاده مي شود
كه به امپراطور جنيكسي تقديم شده است

 

بانو چويي ،شما تا حالا قرقاول طلايي ديده ايد؟

 

من دوبار آن را ديده ام چون
برادرم با چيني ها معامله مي كند

 

گذشته از اين امپراطور اين قرقاول
طلايي را به ما تقديم كرده است

 

...و پادشاه نگران است كه شايد اين

 

مثل دفعه قبل مشكل ديگري باشد
پس نبايد هيچ اشتباهي پيش آيد

 

بانو چويي مسئول پختن قرقاول طلايي
به عنوان غذاي اصلي است

 

بانو هن مسئول خوراكهاي كبابي و بخار پز است

 

بانو مين كار سبزيجات را انجام مي دهد

 

بله ،بانوي من

 

بقيه بايد از دستورات پيروي كنند

 

و كيوم يونگ در تهيه غذاي اصلي كمك خواهد كرد

 

وقتي كار او در مورد پرنسس تصديق شده است

 

همه چيز طبق خواسته او پيش مي رود
حالا پنج سال براي من گذشته است

 

و من فقط خوراكهاي بخار پز را شروع كرده ام

 

و او قبل از آن كارجشنهاي تولد را انجام مي دهد

 

شما هم بايد خودتان را نشان بدهيد

 

من اول از همه فقط يك فرصت مي خواهم

 

فرصت ها مي آيند

 

وقتي شما مهارت هاي خوبي داريد

 

مثلا در مورد قرقاول طلايي

 

شما براي انتخاب شدن به تجربه نياز داريد

 

چطور مي توانيم تجربه بدست بياوريم ؟

 

غذا ي پادشاه براي شما است كه امتحانش كنيد ؟

 

چرا به جاي اين كه سخت كار كنيد زمان
را با انتقاد از ديگران هدر مي دهيد ؟

 

من متاسفم

 

بانو هن ،جو بانگ و يانگرو فورا به مهمانخانه برويد

 

چيه ؟

 

بانوي سرپرست نمي تواند به
بانوان مهمانخانه اعتماد كند

 

پس او ميخواهد شما براي تهيه
خوراك ها براي كاردار آنجا برويد

 

بله ،بانوي من

 

شما بايد فردا برگرديد
پس قبل رفتن همه چيز را آماده كنيد

 

بله ،بانوي من

 

اين خيلي مهم است
پس بايد خوب مراقبش باشيد

 

بله ،آقا

 

حالا خدانگهدار

 

من براي خريد مواد اوليه لازم
به بيرون قصر مي روم

 

پس اين را در مزرعه نگهدار
و از اين خوب مراقبت كن

 

تا صبح جشن تولد . باشد ؟

 

بله ،بانوي من . نگران نباشيد

 

اگر چه شما طور ديگري صحبت كرديد
...شما فكر كرديد

 

من مي دانم چطور قرقاول را هم درست كنم "،ها ؟ "

 

بانوي من ،شما مي گوييد من چيزي مي گويم
و چيز ديگري فكر مي كنم ؟

 

باشد باشد شما نمي توانيد يك شوخي را تحمل كنيد ؟

 

من بايد از قصر بيرون بروم
و يك قرقاول طلايي بگيرم

 

من احتمالا اگر به خانه عمويم
بروم ميتوانم يكي پيدا كنم

 

بانوان درباري كه بي اجازه قصر را ترك كنند

 

شديدا تنبيه مي شوند
پس خيلي

 

براي يك بانوي تازه مثل من سخت تر خواهد بود؟
نه . من بايد يكي پيدا كنم

 

قبل از اين كه مسئولي درباره اين مورد بفهمد

 

من اميد آنها هستم . من نمي توانم به
هيچ وجه قرقاول طلايي را گم كنم

 

اگر از عمويم بخواهم
تا امشب آن را تهيه خواهد كرد

 

من به بيرون قصر مي روم
حتي اگر باعث شود

 

به عنوان تنبيه از قصر اخراج شوم
من بايد يك قرقاول طلايي تهيه كنم

 

كي آنجا است ؟

 

من مطمئنم صداي كسي را شنيدم

 

هي ، تايي بوك ! كساني كه آنجا هستند را بياور
... چيزهايي عجيب است

 

!عجله كنيد !اينجا چيزي عجيب است

 

بيرون دروازه آنها از قصر محافظت مي كنند

 

من تعجب كردم كه چرا آنها اين اطراف بودند

 

البته ،آنها گارد هستند

 

چه شما را اينجا آورده است؟

 

من به شما كمك خواهم كرد

 

من ديدم شما همه روز را دنبال
قرقاول طلايي گمشده بوديد

 

خوشبختانه بانو هن اينجا نيست و من از
يونگ سن خواستم كارهاي من را انجام دهد

 

بيا با هم برويم

 

از اين كه تنها بروي بهتر است

 

ما مي توانيم از داك گو هم قرقاول طلايي را تهيه كنيم

 

دنبالم بيا . شايد ما بيتوانيم با
موفقيت از قصر خارج شويم

 

... من اين راه را مي شناسم

 

من اين راه را تصادفا وقتي
ظرف ها را مي شستم پيدا كردم

 

دو روز پيش
دروازه آهني شكسته است

 

پس ما مي توانيم از بين آنها بيرون برويم

 

!درسته

 

بزن بريم

 

!كي آنجا است ؟

 

!تعقيبشان كنيد

 

!بگيريدشان

 

چيه ؟

 

يك آتشي نزديك اتاق هونگ كيا است

 

ديگر دسته ها تكان نخوردند ؟

 

نه . آن فقط بوي آتش است
ما به محض امكان بايد آن را بيرون اندازيم

 

!قبل از آن كه پخش شود . بزن بريم

 

!بايستيد !بايستيد

 

... ما را ببخشيد

 

شما فكر مي كنيد داريد كجا مي رويد؟

 

چطور جرات كرديد ما را بيدار كنيد ؟

 

ما متاسفيم كه شما را بيدار كرديم
...ببخشيد

 

هي !شما نمي توانيد وقتي ما را بيدار كرديد برويد

 

ما به سختي برنامه ريزي كرديم
كه با شكم گرسنه بخوابيم

 

پس شما از ما مي خواهيد چه كنيم ؟

 

به ما پول بدهيد
...يا اگر پولي نداريد

 

!بايستيد !دستانتان را برداريد

 

اوه !آنها بدون اجازه داخل خانه هاي ما آمدند

 

!درسته ،آقا

 

!بايستيد

 

دو نفر از قصر فرار كردند
شما هستيد ؟

 

به هيچ وجه ...ما اهل ياننگجو هستيم

 

... من دنبال يك فاميل مي گردم
و ما گم شديم

 

اوه ... واقعا؟

 

بله

 

اين فاميل كيست ؟

 

آقاي چويي پانسول . من شنيدم كه
او بازرگان ثروتمندي در هانيانگ است

 

بله . او بازرگان مشهوري است

 

چه ؟ شما فاميل برترين بازرگان هستيد؟

 

بله . او فاميل نزديكي است
...او خواسته ما را ببيند

 

واقعا ؟

 

اگر با ما بياييد خواهيد ديد

 

اين راه درست از راه خطرناكي مي گذرد
خيابان بازار

 

واقعا ؟

 

...پس ما را ببخشيد

 

!يك دقيقه صبر كنيد

 

بانوان را به خانه بازرگان ثروتمند برسان

 

درست است . او مي خواست به ما صدمه بزند

 

او بهتر نمي داند . او شيطان نيست

 

هي بانوان را همراهي كن
اگر سعي كني كاري كني تو را مي كشم

 

!فهميدي؟

 

بله ،آقا

 

لطفا برويد ...هي !بريد بخوابيد

 

اوه لعنتي !آنها كجا مي توانند باشند؟

 

اين راه درست نيست

 

شما خوب مي دانيد

 

شما از قصر آمديد ، ها ؟
براي من مهم نيست

 

اگر از قصر آمديد يا از آسمان افتاديد

 

اما به خانواده من چيزي براي خوردن بدهيد

 

اگر با ما خوب رفتار كنيد
شما نبايد نگران باشيد

 

...اوه ،برويد ...شما

 

كيوم يونگ ! چرا شما اين ساعت اينجا آمديد ؟

 

عمو اينجا است ؟

 

...نه ...او بيرون رفته است
شما چه جور آدمي هستيد؟

 

نكن . او ما را اينجا آورده است
اين كار را نكن

 

خانواده تان خوب هستند ؟

 

ها ؟

 

كيوم يونگ ،چرا اين ساعت اين جا آمدي ؟

 

عمو كجاست ؟

 

او به ملاقات بازرگانان ديگر رفته است

 

كي بر مي گردد ؟

 

خوب ...او گفت ممكن است يك نوشيدني بخورد

 

اما چرا اينجا آمدي ؟

 

اول براي او مقداري غذا و لباس بخر

 

او ما را اينجا آورد

 

او مي داند ما مخفيانه از قصر خارج شويم
او را نا اميد نكن

 

پس شما مي گوييد
بانو چويي دستور نداده

 

اما مخفيانه خارج شديد؟

 

بله

 

منظورتان چيست ؟ بانويي كه وارد قصر مي شود
فقط

 

مي تواند وقتي مرد از قصر خارج شود
چطور ممكن است ؟

 

چطور از پسش بر مي آييد؟

 

اگر آنها بفهمند
كار شما تمام خواهد بود

 

شما از قصر اخراج مي شويد

 

به همين خاطر شما بايد به من كمك كنيد

 

كمك ؟ چطور ؟

 

ما بايد يك قرقاول طلايي تهيه كنيم
ما بايد حالا اين را بدست بياريم

 

اگر نتوانيم ،بانوي من و من در دردسر بزرگي مي افتيم

 

پس اول شما به قصر برگرديد

 

من هر جور شده آن را تهيه مي كنم
و فردا به قصر مي آورم

 

بانويي كه بدون اجازه قصر
را ترك مي كند يك مجرم است

 

شما بايد برگرديد

 

من آن را تهيه مي كنم و بعدش بر مي گردم
...تفاوتي بين

 

گناه ترك كردن قصر و گم كردن قرقاول طلايي نيست

 

كه كاردار آورده است
اگر نتوانم يك قرقاول طلايي تهيه كنم

 

...اين فقط مشكل من نيست ، بلكه

 

مشكل همه آشپزخانه ها و حتي دربار است

 

پس من آن را با دست هاي خودم
مي گيرم و بر مي گردم

 

...باشد ،من سعي مي كنم اين را تهيه كنم ،اما

 

خيلي دير است ،من فكر مي كنم
تهيه آن حالا مشكل است

 

...كاري بكن
!ما بايد هر جور شده آن را تهيه كنيم

 

بله ،بانوي من

 

كيوم يونگ ،فكر مي كنم تهيه آن حالا سخت باشد

 

پس من به خانه داك گو مي روم
و تلاش مي كنم آن را پيدا كنم

 

من فكر نمي كنم او اين را داشته باشد

 

اگر چه ممكن است خودش نداشته باشد

 

او ممكن است بازرگاني كه كالاي
مخصوص مي فروشد را بشناسد

 

من بر مي گردم

 

فردا حدود ساعت 6 شما را مي بينم

 

باشد

 

شما بايد قبل 6 برگرديد
ما بايد قبل 8 برگرديم

 

باشد

 

من راهي را پيدا مي كنم كه برگرديم

 

باشد ،من دير نمي كنم

 

يانگوم

 

ممنونم

 

!چه مي كنيد ؟ عجله كنيد

 

به خاطر اين است كه يك زخم پشت من است

 

پاهاي شما ديروز صدمه ديد
و دو روز پيش سردرد داشتيد

 

و پشتتان امروز
كي شما بيمار نيستيد ؟ كي ؟

 

...اينجاي من كه هنوز زخم نشده است

 

شما هميشه وقتي من به شما
بگويم كار كنيد غيب مي شويد

 

اگر شما حتي اين كار را انجام ندهيد

 

چطور مي توانيد اسم خودتان را شوهر بگذاريد؟

 

...پشت من زخ است

 

پاي من زخم است

 

هنوز اينجا زخم است

 

من نمي توانم مراقبش باشم چه
دستتان بشكند يا سرتان بشكند

 

...تمامش كن

 

...من يانگومم

 

كسي آنجا است

 

!يانگوم است

 

يانگوم چرا اين وقت اينجا آمدي ؟

 

درست چطور شده است؟

 

من دو روز پيش در قصر شما را ديدم

 

چرا اينجا آمدي ؟
...شما احتمالا با

 

با بانوي دربارتان در اين ساعت نيامده ايد
شما هر جوري شده فرار كرديد؟

 

يا اخراج شده ايد ؟

 

... داك گو

 

اوه ،شما ميدانيد چقدر اين جرم چقدر بزرگ است ؟

 

!سريعا برگرد !سريعا

 

من چاره اي ندارم . من بايد
دنبال يك قرقاول طلايي بگردم

 

و كيوم يونگ را ببينم و فردا برگرديم

 

بله ،شما بايد فقط شب را اينجا بگذرانيد

 

...فردا براي يافتن با من بريد

 

صبر كنيد !اين ضروري است

 

! ما بايد همين حالا به مغازه ماكيان برويم

 

چه ؟ تو اين ساعت ؟
!فكر مي كنيد داريد كجا مي رويد؟

 

نه ،اين فرق دارد
رنگش فرق دارد

 

من آخر اين را پيدا كردم

 

اين يكي هم نيست

 

شما هم بياييد

 

!شما بايد يك قرقاول خواسته باشيد

 

!چرا شما يك مرغ مي خواهيد ؟

 

شما مي دانيد يك قرقاول طلايي چيست؟

 

من قبلا آن را ديدم

 

واقعا؟ ما كجا مي توانيم آن را بخريم؟

 

شما به چنين مكاني بياييد
دامپرور ها چنين چيزهايي را مي خرند

 

وقتي بازرگاناني كه با چين معامله مي كنند مي آورند

 

يك يا دو خدمت كار خانه هاي اصيل آنها را مي خرند

 

من وقتي كشتي بازرگانان در سانگپا آمد ديدم

 

خوب . من شنيدم كشتي امروز به سانگپا مي آيد

 

من مي خواهم گوجه زميني امروز از ماپا بخرم

 

اين گياه درماني بسيار گراني است كه
در بين اين بازرگانان گير مي آيد

 

اگر اينها را به نوشيدني ها اضافه كنيد شما مي توانيد

 

در ده برابر قيمت اصلي اش بفروشيدشان

 

بزن بريم

 

داك گو ،پيدا كردي ؟

 

او گفت كشتي ساعت 4 مي آيد

 

4...ما بايد عجله كنيم
من بايد

 

تا 6 به خانه پانسول چويي برگردم

 

اگر 4 بيايد
ما بايد زمان زيادي داشته باشيم

 

نگران نباش
من به مردم اطراف اينجا گفتم

 

به محض اين كه بيايد
شما مي توانيد آن را بگيريد و برويد

 

به هر حال طبق دستور آن را انجام بده
من مقداري پول براي نوشيدني احتياج دارم

 

و من فراموش كردم كيف پولم را امروز بياورم

 

...اين همه پول من است

 

...بهتر از هيچ چيز است

 

متاسفم

 

درست است . حالا خداحافظ

 

چرا من با پولهاي يانگوم فرار مي كنم ؟

 

من هر وقت پول مي بينم به خاطر زنم فرار مي كنم
من مي توانم قدم بزنم

 

!او را بگرديد

 

!شما چه كار مي كنيد؟

 

!بزن بريم

 

كجا مخفي اش كرديد؟

 

شما كي هستيد كه با يك بانو در
روز اين طور رفتار مي كنيد؟

 

چيزي كه از كلاه ني اي گرفتيد كجا مخفي كرديد ؟

 

شما چه مي گوييد؟
!من چيزي را مخفي نكردم

 

!...چرا شما

 

!شمشيرت را پايين بياور

 

اين نبود ، زني بود كه لباس آبي داشت و كنار او بود

 

من متاسفم

 

او احتمالا تلاش مي كند سوار كشتي شود

 

پس دوباره سعي كنيد او را بگيريد

 

بله ، آقا

 

شما بايد كسي كه نقشه را دارد پيدا كنيد

 

پس مي توانيد كشنده نقشه و ديگر مربوطين را پيدا كنيد

 

كلاه ني اي به نظر مي آيد مهارت هنري
مادي خوبي داشته باشد ،پس مراقب باشيد

 

بله ،آقا

 

من خيلي متاسفم

 

كجا بوديد؟

 

چرا ؟ كشتي آمده است؟

 

يك قرقاول طلايي آمده است

 

ها؟ واقعا؟

 

بله . من با بازرگاني كه به
ميخانه آمده بود معامله كردم

 

پس او نمي تواند آن را به كس
ديگري بفروشد . بزن بريم

 

حتما

 

!هانگ !هانگ

 

بله ،بانوي من

 

شما كيوم يونگ را ديديد؟

 

نه . وقتي من آمدم او اينجا نبود

 

عجيبه
امروز شيفت او نيست

 

قرقاول طلايي در مزرعه نيست

 

من بايد دنبالش بگردم ؟

 

نه . من آشپزخانه را مي گردم
پس شما به كارتان ادامه بدهيد

 

بله ،بانوي من

 

شما گفتيد او در اتاق چاشني ها است

 

بله ، بانوي من

 

پس من به شما گفتم آنجا دنبالش بگرديد
شما اينجا چه مي كنيد؟

 

وقتي من آنجا رفتم
...او در شربت خانه بود

 

و ...او گفت كه هرجايي براي
يادگيري بيشتر سر مي زند

 

واقعا؟ امروز كارهاي زيادي هست

 

همه مشغولند . پس دنبال او برو

 

بله ،بانوي من

 

كيوم يونگ را ديه ايد؟

 

!اوه !نه !من او را نديده ام
!من كيوم يونگ را نديده ام

 

عجيبه
او در مقر نيست

 

و قرقاول طلايي گم شده است

 

كي او را آخرين بار ديدي؟

 

... من او را ديروز ديدم
يعني امروز صبح در مقر

 

آنها باهم بودند؟

 

بله ...بانوي من

 

!به من حقيقت را بگو؟

 

ها ؟ بانوي من ؟

 

اگر آنها با هم بودند
چطور يانگوم را ديده بودي

 

تا حالا و كيوم يونگ را امروز صبح ؟

 

...نه ...من منطورم اين كه
...من آنها گفتم كه نبايد

 

!چه حماقتي از آنها
اگر چنين چيزي اتفاق افتاد

 

!آنها بايد از اول اين را گزارش مي دادند

 

اگر وزرا يا بانوي سرپرست درباره اش بفهمد

 

اين اشتباه من بود كه چنين كار مهمي را

 

.به آن جوان سپردم و قصر را ترك كردم
من متاسفم

 

آنها گفتند آنها كجا مي روند؟

 

آنها گفتند آنها ميتوانندآن را بگيرند

 

از برادر بانو چويي

 

من فكر نمي كنم حالا مشكل بچه ها هستند

 

ما بايد خوراك قرقاول طلايي را آماده كنيم

 

فردا صبح
پس ما بايد چه كنيم ؟

 

من فكر مي كنم بايد حالا قرقاول طلايي
را بگيرم و بچه ها را برگردانيم

 

بله ،حق با شماست . ما نمي توانيم
حالا به آنها حقيقت را بگوييم

 

من به بانوي سرپرست مي گويم
...كه بانو چويي بايد

 

براي مواد اوليه بيشتر به بيرون قصر برود

 

بانو چويي ميتواند اجازه گذر بگيرد
و مستقيما به خانه برود

 

بله ،بانوي من

 

شما بايد قرقاول طلايي را بگيريد
و دخترها را برگردانيد

 

بله ،بانوي من

 

شما بايد تا 8 برگرديد حتي با يك برگشتي ،اين مشكل است

 

!بگذار زودتر بروم ،ما زمان نداريم
بله ، بانوي من

 

!شما بايد به بانو يونگ درباره اش مي گفتيد

 

فقط چطور فكر كرديد چنين
!كار احمقانه اي انجام بدهيد ؟

 

گم كردم قرقاول طلايي به قدر كافي بد هست

 

!اما شما قصر را ترك كرديد؟
!ما بايد چكار كنيم ؟

 

من براي مواجهه با پيامدهاي رفتن آماده بودم

 

شما حاضر بوديد؟
شما و من فقط مال خودمان نيستيم

 

من به شما گفتم كه ما بايد خيلي در
رفتار و گفتارمان محتاط باشيم

 

براي اجدادمان و بانوان دربار قبل خانواده مان

 

!چطور مي تواني اينقدر عجول باشي ؟

 

اما من قرقاول طلايي را گم كردم

 

اگر ما نتوانيم عينش را بگيريم
ما در دردسر بزرگي مي افتيم

 

شما بايد به من بانو هن يا
!بانو يونگ درباره اش مي گفتيد

 

اگر شما در راه اتفاقي برايتان مي افتاد

 

آتشش نه تنها در آشپزخانه ها پخش شود

 

!اما بانوي سرپرست و حتي گارد سلطنتي

 

كافيه
من قبلا او را به اندازه كافي سرزنش كرده ام

 

من فكر مي كنم او بعد از گم كردن
قرقاول طلايي كاردار گيج شده بود

 

آقا ،كانگ است

 

بيا داخل

 

پس گرفتيدش ؟

 

بله ، خوشبختانه ما يكي گرفتيم

 

خدا را شكر

 

بيا حالا به قصر برگرديم

 

لطفا كمي بيشتر صبر كنيد
يانگوم قول داده تا 6 برگردد

 

ما بايد با او برگرديم

 

من ميدانم شما جاسوسي هستيد
كه به خودتان رها شده ايد

 

...هي ...هي

 

ما حالا بايد برگرديم

 

حالا فقط ساعت 6 است
لطفا كمي بيشتر صبر كنيد

 

من فقط ميتوانم يكي را برگردانم
آن به اندازه كافي سخت هست

 

برگرداندن شما به داخل
همه ممكن است در دردسر بيافتند

 

اگر ما يانگوم را هم بگيريم

 

اما ما بايد براي او صبر كنيم
او به خاطر من بيرون آمده است

 

او دوستي است كه تلاش كرده كمك كند
ما نمي توانيم اين طوري برگرديم

 

ما بايد قبل ساعت 6 برگرديم
ما بايد قبل ساعت 8 برگرديم

 

شما اخراج مي شويد اگر قصر را ترك كنيد

 

ما نمي توانيم بيشتر صبر كنيم
بيا برگرديم

 

نه و من نمي توانم دوستم را بيرون اينجا ترك كنم

 

شما هم ميخواهيد اخراج شويد؟
!بيا حالا برگرديم

 

او بر مي گردد
لطفا كمي بيشتر صبركنيد

 

!ما بايد برگرديم !ما بايد برگرديم

 

فقط كمي بيشتر
بگذاريد يك ذره بيشتر صبر كنيم

 

سلام ؟ سلام ؟

 

چرا شما دير كرديد؟
شما مي دانيد چقدر بانو چويي

 

و كيوم يونگ براي شما صبر كرده بودند؟

 

بانو چويي رفتند؟

 

بله ،او براي ديدن شما دو ساعت پيش آمد

 

آنها رفتند
پس همين حالا برويد

 

اگر عجله كنيد ،مي توانيد به آنها برسيد

 

باشد ، بگيريدش

 

صبر كنيد !من سوالي دارم

 

او يك بانوي آشپزخانه است؟

 

او امروز صبح درحالي كه سعي داشته
به قصر وارد شود دستگير شده است

 

واقعا او يك بانوي آشپزخانه است ؟

 

بله ، او است

 

چه شده ؟
او بايد در قصر مي بوده

 

چرا او تلاش كرده به زور داخل بيايد ؟

 

حالا كه ما او را شناختيم

 

ما او را به گارد سلطنتي تحويل مي دهيم

 

!بزن بريم

 

!بله ، آقا !بريم

 

ما كار مهمي داريم
... براي تهيه

 

جشن تولد سرورمان
پس حالا كارتان را انجام بدهيد

 

من در اين باره بعدا مي پرسم
مي فهميد؟

 

!بله عجله كنيد

 

قوانين بانوان دربار هميشه از

 

قوانين كشور سخت تر خواهد بود
... اما بانوان

 

داخل و خارج قصر مي رند همانطور
مانند اين كه خانه خودشان است ؟

 

من متاسفم

 

شما چطور آنها را تربيت كرديد؟
...شما فكر مي كنيد

 

شغل بانوي اول آشپزخانه
هميشه تشويق كردن آنهاست؟

 

... شما

 

بانو يونگ براي 6 ماه حقوقش را كمتر مي گيرد

 

بانو هن كه با يانگوم بوده است
...و بانو چويي كه مسئول

 

تعليم دختران است
كسر مقام خواهند شد

 

از بانوان بالا به بانوان متوسط

 

و يانگوم ديگر بانو نخواهد بود

 

صرف نظر از آنچه گارد سلطنتي تصميم بگيرد

 

!او را 20 تازيانه بزنيد و از قصر اخراج كنيد

 

بله ، آقا